هر چند که شاید در لحظه اول تصور کنیم کودک کار، در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کند و بحث‌های روانشناختی برای او مهم نیست، اما فراموش نکنیم که او فقط یک کودک است و دقیقا همان درک و احساسات فرزندان ما را دارد و هر عمل و رفتاری در بزرگسالی او تاثیر می‌گذارد. گذشته از این تاثیرگذاری در آینده‌، چنین رفتارهایی در بسیاری موارد کودکان کار را به ‌سمتی می‌برد که باور کنند می‌‎توانند از تحقیر شدن‌شان پول دربیاورند و رفته‌رفته نه ‌تنها به این رفتار عادت می‌کنند که حتی از آن به عنوان مهارتی برای کسب درآمد بیشتر استفاده می‌کنند و گاهی به کودکان کوچک‌تر هم می‌آموزند. 

آسیب جدی خیرخواهی‌های نمایشی بر سلامت روان کودکان کار

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، «تا حالا از این ماشین‌های مدل بالا سوار شدی؟ دوست داری برات کادو بخرم؟ آخی... کفش‌هات پاره‌ست؟ پاهات رو بیار نزدیک‌تر بتونم فیلم بگیرم... بیا سوار ماشین شو بریم برات لباس و غذا بخرم. توی دوربین نگاه کن بگو چقدر خوشحالی از کادوهات...»

این‌ جمله‌ها اگر به ‌تمامی تحقیر و توهین نباشد، قطعا نمی‌توانیم نشانه‌ای از خیرخواهی صرف هم در آنها پیدا کنیم. این مکالمات کسانی است که در خیابان‌های شهر می‌چرخند و از هر چیز و هر رویدادی برای استفاده در فضای مجازی فیلمبرداری می‌کنند و به‌ تازگی، تب خیرخواهی هم به روزمرگی‌های آنها اضافه شده است.

کسانی که با ماشین‌های آخرین مدل، با دل سیر از وعده غذایی که خوردند، با لباس‌های تمیز و گران‌قیمت و با دوربین‌های روشن، کنار کودک کار می‌ایستند و جزءبه‌جزء فلاکت او را روایت می‌کنند تا در نهایت نشان بدهند که سخاوتمندانه قرار است برای او غذا یا لباسی تهیه کنند. همان نمونه‌هایی که در فضای مجازی در صفحه خبرهایی می‌بینیم که اگر نخواهیم کار آنها را به‌طور کامل میل به دیده ‌شدن و خودنمایی تفسیر کنیم، بی‌شک از یک ناآگاهی و بی‌سوادی اجتماعی ناشی می‌شود.

تازه اگر بخواهیم فیلم‌ گرفتن از چهره کودک کار و پخش آن را نادیده بگیریم. این خیرین موقتی که کارشان با کودکان کار در حد تولید یک ویدیوی چنددقیقه‌ای به پایان می‌رسد، نمی‌دانند که با این شیوه کمک‌ کردن و روایت شرایط ناگوار و جلوی دوربین قرار دادن‌شان، آنها را بیشتر از این چیزی که هست، زخمی و آسیب‌خورده می‌کنند.

بهره‌کشی ازکودکان

«آزاده ملک‌زاده»، متخصص روانشناسی تربیتی و روانشناس کودک و نوجوان، با تاکید بر اینکه کودکان کار در بحث‌های روحی، روانی هیچ تفاوتی با کودکان دیگر ندارند، می‌گوید: «به‌طور کلی و در مورد تمامی کودکان، برخی‌ متخصصان و صاحب‌نظران بر این باورند که شخصیت آنها تا قبل از 5 سالگی شکل می‌گیرد و برخی دیگر شکل‌گیری شخصیت را تا قبل از سن بلوغ می‌دانند. اصولا کودکان کار زیر سن بلوغ هستند و از سنین بسیار پایین شروع به کار می‌کنند؛ از همان نوزادی که در آغوش والدین‌شان در خیابان حضور دارند تا زمانی که خودشان بزرگ‌تر می‌شوند و توانایی کار کردن در خیابان‌ها را دارند.»

این متخصص روانشناسی تربیتی، در مورد فیلم‌هایی که به ‌تازگی از کمک‌ کردن به کودکان کار در فضای مجازی دیده می‌شود، توضیح می‌دهد: «این موارد بهره‌کشی و سوءاستفاده از این کودکان توسط یکسری افراد است که به هر ترتیبی می‌خواهند دیده و مطرح بشوند. در واقع کودکان را وارد معامله‌ای می‌کنند که طی آن، کودک باید مقابل دوربین حاضر شود یا یکسری حرف‌ها و رفتارهای خاص داشته باشد تا به او پاداشی داده شود.

یکی از مهم‌ترین آسیب‌ها در این شرایط، این است که کودکان کاری که به این شکل تحقیر شده‌اند، در آینده یاد می‌گیرند که تحقیر و توهین را بپذیرند؛ چراکه وقتی جلوی دوربین حاضر می‌شوند، افرادی که از اینها فیلم می‌گیرند، می‌توانند هر رفتاری با این کودکان داشته باشند و برای اینکه کودک کار مطابق سناریوی‌ آنها پیش‌ برود، حتی آنها را توبیخ کرده و با تندی حرف بزنند.

مثلا الان با بغض به دوربین نگاه کن یا موقع خوردن خوراکی‌ای که برایت خریدم، حرف بزن یا بگو این بستنی را که در دستت است، من برایت خریدم. در واقع توهین و تحقیر، الزاما ناسزا نیست، گاهی همین رفتارها و آسیب ‌زدن به شخصیت آنها هم مصداق بارز تحقیر هستند یا گاهی با توبیخ برای آنها پاداشی در نظر گرفته می‌شود.

مثلا اگر گوشه دیوار بایستی و کارهایی را که من می‌گویم انجام دهی یا کمی بیشتر جلوی دوربین برقصی، بیشتر دور ماشینم اسفند بچرخانی و... برای تو خوراکی می‌خرم؛ به این معنا که در غیر این صورت به تو پاداشی از طرف من داده نمی‌شود. تمام اینها آسیب‌های متعددی است که کودکان کار در سنین پایین با آن مواجه می‌شوند. از آنجایی‌ که یادگیری‌شان مشاهده‌ای است و هر آنچه می‌بینند، به ذهن‌شان سپرده می‌شود، در نتیجه تحقیر شدن و البته تحقیر کردن را یاد می‌گیرند.»

بازتاب تلخ نمایش خیرخواهانه ما در مقابل کودکان کار

هر چند که شاید در لحظه اول تصور کنیم کودک کار، در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کند و بحث‌های روانشناختی برای او مهم نیست، اما فراموش نکنیم که او فقط یک کودک است و دقیقا همان درک و احساسات فرزندان ما را دارد و هر عمل و رفتاری در بزرگسالی او تاثیر می‌گذارد. گذشته از این تاثیرگذاری در آینده‌، چنین رفتارهایی در بسیاری موارد کودکان کار را به ‌سمتی می‌برد که باور کنند می‌‎توانند از تحقیر شدن‌شان پول دربیاورند و رفته‌رفته نه ‌تنها به این رفتار عادت می‌کنند که حتی از آن به عنوان مهارتی برای کسب درآمد بیشتر استفاده می‌کنند و گاهی به کودکان کوچک‌تر هم می‌آموزند.


«عمو، اگه آواز بخونم برام فلافل می‌خری؟ اون پنجاهی رو بده یه دور بیشتر دور ماشینت اسفند می‌چرخونم. خاله گشنمه بیا برام غذا بخر، ساندویچ نمی‌خوام، بریم رستوران اون‌ور خیابون...» این جمله‌ها که حتما بارها در روز از کودکان کار شنیده‌ایم، بخشی از بازتاب تلخ نمایش خیرخواهانه ما در مقابل کودکان کار است.


ملک‌زاده در این باره توضیح می‌دهد: «اگر تصور کنیم که کودکان کار روزی شرایطی برای تحصیل یا زندگی بهتر پیدا کنند، ناخودآگاه این آسیب‌ها همراه آنها خواهد بود. برای همین است که حتی در زمان‌هایی که تلاشی برای بهبود وضعیت تحصیل یا جلوگیری از کار آنها می‌شود، ترجیح خودشان این است که دوباره به همان شیوه زندگی و کار در خیابان برگردند، جلوی دوربین برقصند، با گریه‌های نمایشی ترحم جلب کنند، با رفتارهای نامناسب آدم‌ها را بخندانند و... در مقابل، خوراکی یا پولی را به‌ دست بیاورند، چراکه به این پاداش‌ گرفتن در مقابل تحقیر عادت کرده‌اند و در واقع آن را آموخته‌اند. مشکل بزرگ‌تری که در این شرایط ایجاد می‌شود، این است که تحقیر شدن برای آنها عادی می‌شود و اینکه کسی با آنها بدرفتاری داشته باشد یا شخصیت‌شان را خرد کند، برای‌شان ناخوشایند و برخورنده نخواهد بود، حتی شاید لبخند بزنند و هیچ عکس‌العملی نشان ندهند.»

گسترش چرخه آسیب با خیرخواهی چندساعته

کودکان کار، به ‌واسطه تولد و زندگی در بستر آسیب‌های مختلف از فقر گرفته تا بدسرپرستی و بی‌سرپرستی، بی‌خانمانی، قرار گرفتن در معرض انواع سوءاستفاده‌های روانی، جسمی و جنسی و... به‌طور طبیعی متحمل شرایط نامطلوبی هستند و انواع حس‌های نابرابری، سرکوب، طرد اجتماعی و به‌طورکلی انواع محرومیت‌ها را تجربه می‌کنند. مجموع این رفتارها، آسیب‌پذیری‌شان را بیشتر و خیابان‌های شهر را برای آنها ناامن‌تر کرده است. همین موضوع، با کمی بی‌توجهی باعث می‌شود آنها خودشان به عاملی برای تولید خشونت و تحقیر در آینده تبدیل شوند.

ملک‌زاده، با توجه به تجربه‌ کار با این کودکان، در مورد تکرار چرخه آسیب برای آنها می‌گوید: «خود این کودکان به‌طور طبیعی به ‌دلیل اینکه معمولا چهره‌ ژولیده و لباس‌های نامناسبی دارند و در شرایط ناخوشایندی مشغول کار هستند، اعتمادبه‌نفس و خودباوری‌شان به‌ شدت پایین است و بنابراین چنین رفتارهای توهین‌آمیزی، آنها را دوباره وارد یک سیکل معیوب آسیب و تحقیر می‌کند که نه‌تنها برای خودشان به‌ شدت مخرب است، می‌تواند آنها را برای دیگران هم مخرب کند.

یعنی کودکی که خودش در خیابان تحقیر شده، در اولین قدم آن کودک کوچک‌تری که همراهش است را به ‌راحتی می‌تواند تحقیر، سرزنش و توبیخ کند. در واقع یاد می‌گیرند که با تحقیر شدن به خواسته‌شان برسند و دیگری را که شرایط نامناسبی ندارد و در موضع ضعیف‌تر قرار گرفته، تحقیر کنند و این زنجیره به‌طور دایم ادامه پیدا خواهد کرد.»


به‌ گفته این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان، یک جنبه بهره‌کشی از کودکان کار، به همان گروه‌هایی برمی‌گردد که در ازای جای خواب و اندکی دستمزد، تمامی درآمد این کودکان را می‌گیرند و سوءاستفاده‌های بسیاری -کاری و روانی- از این کودکان دارند. جنبه دیگر همین رفتارهایی است که در ظاهر کار خیر است، اما عملا چیزی جز سوءاستفاده از این کودکان در راستای دیده‌ شدن خودشان نیست.

او درباره این رفتارهای ناآگاهانه که به ‌نوعی بهره‌کشی از کودکان کار است، می‌گوید: «جامعه، خانواده و فرهنگ عمومی همیشه به ما آموخته که کار خیر را بدون سروصدا و به ‌دور از ریاکاری انجام دهیم. جز این جنبه، اگر قرار است من به کسی کمک کنم و دل او را شاد کنم، قرار نیست آن کار را به دیگران نمایش دهم. هرچند که در اینجا قصدم از گفت‌وگو بررسی شخصیت نمایشی این افراد نیست، اما اگر بخواهم به‌طورکلی اشاره کنم، در اکثر موارد، آنهایی که از کمک‌ کردن به کودکان کار و آسیب‌دیده برای دیده ‌شدن خودشان استفاده می‌کنند، اغلب به‌ دنبال جبران ناکامی‌ها و کمبودهای‌شان هستند و می‌خواهند خودشان را به هر شکلی به نمایش بگذارند. در واقع اصلا به آسیبی که ممکن است به آن کودک وارد شود، توجهی ندارند و فقط می‌خواهند خودشان را مطرح کنند.»

چون دست و صورت‌مان کثیف است،کودکان داخل ماشین از ما می‌ترسند

کودکی ‌نکردن به اسم کودکان کار گره خورده است. احتمالا هیچ ‌وقت اسباب‌بازی دلخواه‌شان را نداشته‌اند یا حتی اصلا بازی نکرده‌اند. هیچ ‌وقت بهانه نگرفته‌اند. حتی نتوانستند بگویند که از کار خسته شده‌اند یا مطالبه‌ای داشته باشند. این کودکان فقط می‌توانند از پشت شیشه خوراکی‌ها، لباس‌ها و اسباب‌بازی‌های رنگارنگ را نگاه کنند. با اینکه بر اساس یک قانون نانوشته و بی‌رحم، می‌دانند که زمین تا آسمان با کودکی که همراه والدینش مشغول تفریح و خرید است، فرق دارند، اما این فرق‌ داشتن برای‌شان به‌ قیمت هزار بار شکستن تمام می‌شود.


ملک‌زاده در مورد تجربه‌های ناخوشایند مواجهه کودکان کار با سایر کودکان در خیابان می‌گوید: «در سال‌هایی که در حوزه کودکان کار فعالیت می‌کردم، اصلی‌ترین تجربه ناگوار و ناخوشایند آنها که تقریبا بین تمام‌شان هم مشترک بود، زمانی است که در خیابان مشغول کار هستند یا جلوی ماشینی در حال رقصیدن و شیرین‌کاری برای جلب‌ توجه و پاداش بیشتر هستند و می‌بینند که در ماشین کودکی همسن‌وسال خودشان نشسته است. به‌ خصوص اینکه خیلی از این کودکان می‌گویند: «چون دست و صورت‌مان کثیف است و لباس‌های نامرتبی داریم، کودکان داخل ماشین از ما می‌ترسند» و تقریبا این جدی‌ترین آسیب و تحقیری است که تمام کودکان کار با آن مواجهند.»


به‌ گفته این متخصص روانشناسی تربیتی، این کودکان به ‌اندازه کافی آسیب‌دیده هستند یا بدسرپرستند یا بی‌سرپرست، همین کار کردن‌شان در سن پایین به ‌شدت برای آنها مخرب است، از طرفی حضور مدام‌شان در خیابان، خطرات بسیاری برای آنها به همراه دارد، در نتیجه ما نباید با توبیخ‌، تنبیه، توهین و تحقیر که فقط در راستای دیده‌ شدن خودمان است، آسیب آنها را بیشتر بکنیم؛ «در واقع، ما با این رفتارها، آسیب‌های گذشته خودمان را به فرد ضعیف‌تر انتقال می‌دهیم، او هم در بزرگسالی همین آسیب‌ها را به نسل بعدی منتقل می‌کند و این سیکل معیوب تا همیشه ادامه پیدا می‌کند. بنابراین دیگر در این شرایط نباید بگوییم چرا جامعه از آسیب پاک نمی‌شود.»


وقتی کامنت‌های فیلم‌های منتشر شده از کودکان کار را که در ازای غذا یا لباس و هرگونه پاداشی، مقابل دوربین افراد به ‌اصطلاح خیر قرار گرفته‌اند، می‌خوانیم، با پیام‌هایی از قبیل: «دستت درد نکنه که داری کار خیر رو ترویج می‌دی، خدا خیرت بده که باعث شدی یک لحظه شاد شه و چه خوب که اجازه دادی یک بار ماشین خوب سوار شه و غذای خوب بخوره» مواجه می‌شویم که دقیقا مشکل از همین یک کار یک‌لحظه‌ای و بدون در نظر گرفتن عواقب آن شروع می‌شود.

اولین و ساده‌ترین عواقب این کار، همان تحقیر و توهینی است که آن کودک متحمل می‌شود. حتی اگر مقابل دوربین بخندد، برقصد، آواز بخواند و... باز هم از بار تحقیر مستتر در این رفتارها در امان نیست و در ناخودآگاهش ثبت شده است.
تمام تلاش و صحبت روانشناسان و فعالان حقوق کودک این است که چنین رفتارهایی، نه‌تنها کار خیر نیست که به‌ دلیل گستردگی آسیب‌هایی که به کودکان کار وارد می‌کند، باید متوقف شود.

فرهنگ‌سازی‌ای با این شیوه نمایش‌ دادن کار خیر، اتفاق نمی‌افتد

فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک هم این موضوع را تایید می‌کند که این رفتارها، بیشتر از وجه امر خیر، نشان‌دهنده خودنمایی آن افراد است. او در این باره می‌گوید: «اگر فردی معتقد به کار خیر به‌ مفهوم گسترده آن است، نمایش کار خیر بی‌معنی است و فرهنگ‌سازی‌ای هم با این شیوه نمایش ‌دادن اتفاق نمی‌افتد. آنچه در این نمایش‌ دادن‌ها مشاهده می‌شود، نگاه فرد خیر از یک موضع بالاست که کودک را به ابژه تبدیل کرده تا بتواند خودش را نشان بدهد. در واقع اصلا نگرانی این افراد، گرسنگی یا شرایط ناخوشایند کودکان کار نیست. بیشتر ارضای نیازهای شخصی و هویت ‌پیدا کردن خودشان است.»


نکته مهم‌تری که در پس این بررسی‌ها نهفته، این است که ما فراموش نکنیم اساسا کار کودک معضل و آسیب اجتماعی است و باید در تلاش برای حذف آن باشیم، نه ‌اینکه با نشان ‌دادن تصویرهای زیبای ساختگی، اصل این آسیب را نادیده بگیریم. این عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان، در این باره توضیح می‌دهد: «موضوع اصلی نوع نگاه به کودک کار است؛ با این روش‌ها مشکل کار کودک حل نمی‌شود و حتی چنین عملکردهایی اثر منفی بر کودک می‌گذارد؛ چراکه بعد از اینکه کودک از ماشین این افراد پیاده می‌شود، دوباره وارد چرخه کار و همان آسیب‌هایی می‌شود که پیش از این بوده.

اگر قرار است اقدام مفیدی برای کودکان کار شود، راه‌های متفاوت و اثرگذار بسیاری وجود دارد و به ‌نظر من این برخوردها، از نظر اجتماعی هم برای آن کودکان خوب نیست. به‌ خصوص وقتی چهره این کودکان را نشان می‌دهند، به ‌نوعی حس ترحم و تحقیرشدگی برای آنان ایجاد می‌کنند. از طرفی، این حس تحقیر و ترحمی که برای کودک ایجاد می‌شود، همچنین وقتی خودش را در برابر این امکانات اینقدر کوچک می‌بیند، ممکن است به جایی برسد که بخواهد در آینده انتقام این تحقیر شدن را از جامعه بگیرد.»


همین یک ساعت کار خیر، باقی زندگی کودک کار را به هم می‌ریزد

یزدانی درباره اینکه اگر بخواهیم به زبان عامیانه به افرادی که از فلاکت کودکان کار برای نمایش خودشان استفاده می‌کنند، تبعات کارشان را بگوییم، توضیح می‌دهد: «معمولا افراد در مقابل کارشان، این توجیه را می‌آورند که باعث شده‌اند کودکان کار در میان سختی زندگی‌شان، یک ساعت خوش بگذرانند. در این مورد باید به آنها بگوییم که در درازمدت چه تاثیری بر کودکان دارند.

در واقع نه‌تنها برای همیشه او را از این چرخه آسیب دور نمی‌کنند که همین یک ساعت، باقی زندگی او را به هم می‌ریزد؛ از حس تحقیر گرفته تا خشم کودک از درک فاصله طبقاتی و تمایزش با جامعه که شاید پیش از این یک ساعت، آنها را به این اندازه درک نکرده بود. در نهایت تمامی این رفتارها، نه‌تنها برای کودک خطرناک است که حتی از کودک کار هم یک فرد خطرناک برای جامعه می‌سازد.

به ‌نظر من باید این افراد را توجیه کرد که اگر تمایل به کار خیر دارند، حتما از طریق ان‌جی‌اوها و نهادهای شناخته ‌شده انجام دهند. موضوع دیگر پیامدهای نمایش چهره این کودکان است که بی‌شک نقض آشکار حقوق کودک است و بر اساس قوانین، جرم است. هر قدر هم کودکان کار به ‌ظاهر خودشان میل به حضور در مقابل دوربین داشته باشند، باز هم از عواقب پخش‌ شدن فیلم و عکس‌شان در بزرگسالی آگاه نیستند، چراکه ممکن است در بزرگسالی شیوه زندگی‌شان تغییر کند یا تحصیلات‌شان را ادامه دهند یا در مجموعه‌ای مشغول به کار شوند. در آن زمان تمامی این تصاویر، علیه آنها خواهد بود. بنابراین به ‌هیچ‌ عنوان اجازه نداریم به حقوق‌شان تجاوز کنیم.»


در سال ۱۳۷۲ با تصویب مجلس شورای اسلامی، ایران به کنوانسیون حقوق کودک ملحق شد و در سال ۱۳۸۸ با تصویب دولت، وزارت دادگستری به عنوان مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک فعالیت خود را آغاز کرد. بر اساس اعلام مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک، انتشار تصاویر کودکان در فضای مجازی و سایت‌های خبری علاوه بر نقض حریم خصوصی و حقوق آنها، کودکان را در معرض مخاطره و سوءاستفاده قرار می‌دهد و این اقدام ممنوع است.

یکی از موارد فاحش نقض حقوق کودک، نشر و بازنشر تصاویر کودکان با اهداف مختلف نظیر نمایش زیبایی‌ها و استعدادهای کودکان، برانگیختن حس ترحم مخاطبان، تبلیغ کالا و خدمات در فضای مجازی و رسانه ملی، سایت‌های خبری و اینترنتی و صفحات شخصی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی حتی والدین است که این اقدام علاوه بر نقض حریم خصوصی کودکان، نادیده‌ انگاشتن مصالح عالیه آنان تلقی می‌شود و به ‌صورت بالقوه می‌تواند کودکان را در معرض مخاطرات و آسیب‌های جسمانی و روانی در آینده قرار دهد. همچنین مطابق پیمان‌نامه حقوق کودک، رعایت شـأن و منزلت انسانی برای کودکان، الزامی است و انتشار عکس کودکان نقض اصل حق حریم خصوصی کودکان است.


«قاسم حسنی»، عضو هیات‌مدیره انجمن حمایت از کودکان کار، در گفت‌وگو با «اعتماد» درباره منع قانونی استفاده و انتشار تصویر کودکان کار توضیح می‌دهد: «قانون مشخصی که در آن به نحوه برخورد با کودکان کار اشاره کرده باشد، وجود ندارد، چراکه اساسا کار کودک یک پدیده غیرقانونی است که در بی‌حقوقی به سر می‌برد و «حقوق کودکان کار» خودش یک پارادوکس است.

وقتی در بستر بی‌حقوقی و به‌ صورت غیرقانونی اصل اتفاق که همان کار کودک است اتفاق می‌افتد، پروتکل و قانونی بر آن حاکم نیست. اما بر اساس قوانین حمایت از حقوق کودکان، انتشار تصاویر آنها و نمایش‌ دادن کودکان، غیرقانونی و جرم است، ضمن اینکه روح حاکم بر تمامی قوانین داخلی و بین‌المللی حمایت از حقوق کودکان، ازجمله پیمان‌نامه حقوق کودک بر حفظ حریم کودکانه آنها استوار است و این قانون، برای تمامی کودکان یکسان است.

البته به باور من نمایش افراد نیازمند و آسیب‌دیده، به ‌نام انجام کار خیر، نه‌تنها برای کودکان که در مورد بزرگسالان هم نادرست است و اجازه چنین رفتاری را نداریم؛ حتی اگر به ‌بهانه ترویج کار خیر باشد. اگر بخواهیم نگاه انسانی داشته باشیم، بسیاری موارد وجود دارد که لازم نیست حتما قانونی برای ممنوعیت آنها نوشته شود. انسان‌ها در هیچ جایگاهی اجازه تحقیر، کوچک ‌شمردن و بازیچه قرار دادن انسان‌های دیگر به‌ بهانه فقر را ندارند. افراد فقیر، تنها مشکل‌شان این است که به ‌لحاظ مالی در تنگنا هستند و این مشکل نمی‌تواند به ما مجوز بدهد که شأن و کرامت آنها را زیرسوال ببریم.»


به‌ گفته حسنی، گاهی بزرگسالان نیازمند و آسیب‌دیده هم، با تصور گشایشی در شرایط‌شان یا دریافت پول و کمک‌های مالی، حاضر می‌شوند مقابل دوربین آمده و از شرایط‌شان بگویند. اما ممکن است در آینده، شرایط و جایگاه اجتماعی آنها تغییر کند و مشغول به کار و زندگی مناسبی شوند، اما آسیب این فیلم و عکس‌ها که بیانگر شرایط نامساعد آنها بوده، همیشه همراه‌شان می‌ماند. در مورد کمک ‌کردن به کودکان هم لازم است بدانیم که این کار نیازمند مهارت‌ است و باید مطمئن شویم که با کارمان به آنها آسیبی نمی‌رسانیم.

او در این باره توضیح می‌دهد: «خیرینی که تمایل دارند به کودکان کمک کنند، باید توجه داشته باشند که مواجهه و رفتار با کودکان یک مهارت است که دانش روانشناسی و تخصص می‌خواهد. حتی در مورد چگونگی حرف ‌زدن و سوال‌ پرسیدن از کودکان هم باید مهارت‌هایی داشته باشند که شأن انسانی آنها حفظ شود که متاسفانه در این فیلم‌هایی هم که از کمک به کودکان کار منتشر می‌شود، چنین مهارت و تخصصی مشاهده نمی‌شود.»


ما در جامعه با تعداد کثیری از افرادی مواجه هستیم که اطلاعات کافی در مورد شرایط دوران کودکی ندارند، چه برسد به اینکه از آسیب‌های کودکان کار آگاه باشند. اولین و ساده‌ترین مساله این است که وقتی عکسی از یک کودک یا نوجوان منتشر می‌کنیم که برای دریافت غذا، لباس، یا پول انواع رفتارها را مقابل دوربین انجام می‌دهد، باید توجه کنیم که این فیلم و عکس تا بزرگسالی او و بین تمام افراد پخش و ماندگار خواهد شد. قطعا هیچ فردی تمایل ندارد که عکس و فیلمی از کودکی و نوجوانی او در چنین حالت‌هایی در دست دیگران بچرخد.

«ثریا عزیزپناه»، فعال حقوق کودکان در با اشاره به اینکه کودکان قادر به تشخیص شرایط خودشان نیستند و بنابراین رضایت آنها در انتشار عکس و فیلم‌شان معنی ندارد، می‌گوید: «هر قدر بگوییم که کودک کار خودش با میل خودش مقابل دوربین ظاهر شده، باز هم می‌دانیم که در ازای دریافت پاداش این کار را کرده و درکی از تبعات کارش در آینده ندارد. بنابراین از آنجایی‌ که طبق قوانین حقوق کودک هیچ فردی اجازه استفاده و انتشار عکس و فیلم کودک را ندارد، این کار دقیقا مصداق بارز سوءاستفاده از آن کودکان است.

به‌ باور من، آگاهی‌بخشی و افزایش سواد اجتماعی افراد در چنین مواردی، از طریق همان فضای مجازی امکان‌پذیر است. در واقع افرادی که فعال حقوق کودک هستند یا با کار رسانه آشنایی دارند، می‌توانند از طریق همان فضایی که باعث دیده‌ و بزرگ ‌شدن این افراد شده، دست به اطلاع‌رسانی و هوشیار کردن مخاطبان بزنند.

غیر از فعالان کودک و رسانه، هر شهروند و مخاطبی می‌تواند مخالفت خود را با این رفتارها اعلام کند؛ حتی اگر فقط یک نفر باشد که پیام مخالفت برای منتشرکننده این اقدامات نمایشی می‌گذارد، ممکن است او را به فکر فرو ببرد و قطعا در درازمدت تاثیرگذار خواهد بود. در حال‌ حاضر ما ماده قانونی نداریم که بتواند مقابل چنین رفتارهای به ‌ظاهر خیرخواهانه را بگیرد، چون در عمل، جرمی مرتکب نشدند، اما نفس کار آنها آسیب‌زاست و ضرورت دارد از طریق آموزش و آگاهی‌رسانی، مقابل آن بایستیم.»

بیرون‌ آوردن کودکان از چرخه فقر مستلزم سال‌ها ممارست است

به ‌گفته این فعال حقوق کودکان آن چیزی که در جامعه شاهد آن هستیم، رفتارها و پوشش و سلایقی است که در یک دوره خاص، مورد توجه افراد قرار می‌گیرد و همه سعی در تکرار و انجام آن دارند و این به‌ اصطلاح مد شدن یک رفتار، در تمامی حوزه‌ها دیده می‌شود. امروز هم به ‌واسطه فضای مجازی و با گسترش ارتباطات جمعی، این مدها از پوشش و ظاهر فراتر رفته و رفتارها را هم در بر گرفته است.

خیرخواهی‌های نمایشی هم نوعی از این رفتارهاست که به ‌دلیل بازتاب گسترده، باعث می‌شود افراد به سرعت دیده و معروف شوند. عزیزپناه با اشاره به اینکه کارها و کمک‌های مقطعی، نه‌تنها کمکی به اصلاح آسیب کودکان نمی‌کند که حتی ممکن است شرایط را از آن‌ چیزی که هست، بدتر کند، می‌گوید: «این رفتارهای به ‌ظاهر خیرخواهانه که ممکن است حداکثر یک الی دو ساعت وقت آنها بگیرد، بازتاب و تبعات آن بسیار گسترده‌تر خواهد بود. در واقع ما در بحث مسائل اجتماعی و کاهش آسیب‌ها، با فرآیند طولانی‌مدت مواجه هستیم.

به این معنا که وقتی فردی به عنوان یک انسان اجتماعی و شهروند دغدغه‌مند وارد حوزه آسیب‌های اجتماعی شده و با کودکان محروم و آسیب‌دیده روبه‌رو می‌شود، باید بپذیرد که تاثیرگذاری و ایجاد دگرگونی در زندگی این کودکان، ممکن است چند سال طول بکشد. یعنی کمک ‌کردن به کودکان کار و بیرون ‌آوردن آنها از چرخه فقر قابلیتی مستلزم سال‌ها ممارست و پیگیری است که گاهی حتی ممکن است پس از سال‌ها تلاش هم، به ‌دلیل شدت آسیب این کودکان، نتوانیم به نتیجه صد درصد قابل‌ قبول دست پیدا کنیم.»


اگر وجه خودنمایی چنین کمک‌هایی را نادیده بگیریم و تصور کنیم که این برخوردهای نمایشی با کودکان کار، مبنا و معیار خیرخواهانه داشته باشد، باز هم رفتار اشتباهی است، چراکه باعث می‌شود اعتماد کودکان سلب ‌شود؛ این افراد، به عنوان یک شهروند دلسوز وارد زندگی کودکان کار می‌شوند، آنها را به آرایشگاه، فروشگاه یا رستوران می‌برند، با الفاظی مانند عموجان، پسرم، دخترم یا تعریف‌وتمجید و رفتارهای مهربانانه، اعتماد آنها را جلب می‌کنند، از آنها عکس و فیلم می‌گیرند و بعد می‌روند و تمام. اثر کوتاه‌مدت چنین رفتارهایی این است که کودکان وارد پروسه‌ای می‌شوند که اعتماد خود را به دیگران از دست می‌دهند، چراکه متوجه می‌شوند آنها با سوءاستفاده از کودکان می‌خواهند خیرخواهی خود را فریاد بزنند و به نمایش بگذارند. در درازمدت هم باعث می‌شود کودکان آسیب‌دیده یاد بگیرند از شرایط‌شان بهره‌جویی کنند و منفعتی به دست بیاورند.


آن‌طور که این عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان می‌گوید، در نشست‌های حقوق کودک، بارها در این مورد بحث شده که چنین رفتارهای نمایشی با استفاده از کودکان کار، خیرخواهی نیست. از طرفی نمی‌توان بر این کارهای مقطعی یکی‌، دو ساعته تکیه کرده و فکر کنیم که شرایط کودک را تغییر می‌دهد، بلکه فقط منجر به از دست‌ دادن اعتماد او می‌شود، حتی اگر بیشتر از یکی‌، دو ساعت طول بکشد ولی فقط در یک بازه زمانی مشخص باشد و نتیجه دایمی از آن حاصل نشود.


عزیزپناه در این مورد به غذا دادن‌های مقطعی به کودکان کار اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر چند وقت یک‌بار، موجی برای غذا دادن به کودکان کار در برخی محلات راه می‌افتد و فقط یکی، دو ماه انجام می‌شود و بعد از آن، برای همیشه این کودکان به فراموشی سپرده می‌شوند. تمامی این رفتارها که بدون آگاهی و برنامه‌ریزی تخصصی و بدون نگاه بلندمدت انجام می‌شود، هیچ نتیجه‌ای جز آسیب نخواهد داشت.

بنابراین، نیاز به آگاهی عمومی و حساس ‌شدن جامعه داریم تا بیاموزیم برای اثرگذاری مثبت در زمینه آسیب‌ها، باید کارهای مستمر، با پیگیری و تعامل همیشگی با گروه هدف انجام دهیم و از طرف دیگر، باید بسیار این موضوع را تکرار کنیم که چنین رفتارها و اقدامات مقطعی در قالب خیرخواهی‌ها که امروز در حال گسترش هستند، می‌توانند بسیار بیشتر از تاثیرگذاری، آسیب‌زا باشند.»


این روزها، برخی افراد به هر کاری دست می‌زنند تا دیده شوند و به ‌واسطه این دیده ‌شدن یا به رضایت شخصی یا حتی به درآمد برسند. اما مهم است که توجه کنند به چه قیمتی قرار است به هدف و میل درونی خودشان برسند. هر کدام از ما در هر لحظه‌ای که بخواهیم، می‌توانیم در اولین خیابان نزدیک محل سکونت‌مان، یکی از کودکان کار را ببینیم که شاید به‌ خاطر فشار فقر و آسیب‌هایی که تحمل می‌کنند، حاضر باشند هر کاری که به آنها می‌گوییم، انجام دهند.

این رفتار برای ما شاید چند دقیقه و نهایتا یک ساعت طول بکشد و با نمایش کار خیرمان، یک ماه از طرف اطرافیان تشویق شویم و بعد هم به‌ راحتی خودمان و کار خیرمان فراموش شود، اما آنچه می‌ماند، به ‌مثابه هُل‌ دادن یک کودک در چاهی است که هر لحظه بیشتر از قبل در آن فرو می‌رود و خیرخواهی نمایشی ما، خودآگاه یا ناخودآگاه، مانند سنگی است که روی دوش او می‌گذاریم تا اگر هم بخواهد، به ‌راحتی نتواند خود را از آن چاه بیرون بکشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha